بنویس
توکه دستت به نوشتن آشناست
دلت ازجنس دل خسته ی ماست
دل دریا رونوشتی ،همه دنیا رونوشتی
دل مارو بنویس ...
...
من دلم سخخخخخخخخخخخخخخخختتت گرفته است
ازاین مهمانخانه ی مهمان کُش ِروزش تاریککککککککککککک
.
.
.
.
کف بینی
پشت کدام یک
ازخطوط کف دستم
پنهان شده ای که
هیچ کف بینی پیدایت نمی کند؟!
دل لرزه
زمین زیرپاهایم می لرزد
سیل درچشمان من جاریست
صاعقه ی نگاه تومرامی گیرد
این همه بلای طبیعی یک جادیده بودی؟!
!!!
دست من خسته شدازبس که نوشتم
پای من آبله زد بس که دویدم
تواگررسیده ای ،ماروخبرکن
چرااونجاکه تویی ،من نرسیدم؟؟؟!!!
آسمون بغضتوبشکن ...
رازقی پر پر شد
باغ در چله نشست
تو به خاک افتادی
کمرعشق شکست....
.
.
.
آسمون بغضتوبشکن اون دیگه برنمی گرده ،نفسای گرمش امشب هم نشین با خاک سرده!
روحت شادآقاجون........................................آروم بخواب
گذر...
گذشته ،الآن است
زمان درگذار است
من درگذار
ازگذشته تاحال...
ازحال تاگذشته...
ای کاش، گذشته
نمی دانم...!
یه آدینه ی خردادی خنثی...
حس خالی بودن دارم، حس تن هایی
حس ِ نابخشودگی، حس ِ تردید ودل لرزه های دمادم
هرچی هست ،حس وحالی نیس که تنهایی بخوام به دوش بکشم
من ِهمیشه کم حرف،کلی حرف دارم واسه گفتن ولی کم دارم
دوتا گوش واسه شنیدن که فقط شنونده باشه نه تاییدم کنه نه مخالفم باشه...
ظاهراآرومم ولی ...
دعا،ذکر،افکارِمثبت ،تلقین و...همه خوبن، اماموقت .
من دلم یه آرامش ِخوب واقعی میخوادکه همیشه بامن باشه ...